شیرین زبونم
سام به رهایی نازنینم/قربونت برم که اینقدر ÷یشرفت کردی وحسابی شیرین زبونیات مارو سرگرم کرده. ایام محرمه وطبق روال هرسال خونه ((ننه))که مادر مادرجونت بودند(خدارحمتشون کنه)صبحها مراسم روضه بود.مامان بخاطر گرفتاری توی اداره نمیتونست بیاد اما رها گلی با مادر جون وبابا ابی میرفت و منم تو ایام تعطیلات میومدم.عکسات رو هم به محض اینکه آماده بشه میذارم که ببینید/درمورد ننه دوست دارم بدونی که هرکسی که ایشون رو میشناخته تعریفشون رو میکنه /ننه یه زن سختی کشیده ای بوده با کوله باری از تجربه های باارزش و صبر فراوون/مهربون و دلرحم و....خلاصه یه خانوم به تمام معنا/بابا ابی میگه بهترین خاطرات بچگیم تو خونه ننه شکل گرفت/انشالا بزرگ شدی مادرجون...
نویسنده :
مامان رها
11:50